سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نمی دانم ولی می دانم

نمی دانم اولین باری که باهات آشنا شدم کی بود؟ آیا مرا دیده بودی و یا در آغوش کشیده بودی؟ نمی دانم...

آخه موقع شهادتت من کودکی سه ماهه بودم.

ولی این را می دانم که از کودکی عاشق شهدا بودم. از کودکی فیلم های دفاع مقدس را دوست داشتم.

تو عکس های کودکیم که نگاه کنی تو بعضی شون با کلاه و چکمه و یه تفنگ چوبی هستم.

حتی هفته دفاع مقدس از طرف جهاد سازندگی برای رژه، با پدرم می رفتم و جلوی صف با دوستم زهیر عکس امام یا شهدا رو می گرفتیم دستمون و رژه می رفتیم.

تو دوره نوجوانی کارم و پاتوقم با رفیقم زهیر مغازه صوت الحسین(ع) و آل یاسین کنار مسجد جامع ساری بود، برای خرید عکس های شهدا

تقویم هایی که از قدیم برام مونده همه تقویم شهداست.

هفته نامه شلمچه رو همیشه داشتم و عکس و مطالب شهداشو جمع می کردم.

چه حالی می داد وقتی هفته دفاع مقدس می شد به همراه خانواده می رفتیم حسینیه عاشقان کربلا ل 25 کربلا ساری، چون علاوه بر نمایشگاه جلوی درش،هر شب تو حسینیه فیلم دفاع مقدس پخش می کرد.

راستی می دونی چرا میون این همه ورزش کونگ فو رو انتخاب کردم؟!   چون تو آلبوم عکس هات دیدم که تو هم کونگ فو، کار می کردی. می خواستم یه جورایی مثل تو باشم.

اولین باری که اومدم جنوب سال هفتاد و چهار یا شش بود. وقتی اومدم شلمچه پدرم گفت که این جا شهید شدی اون موقع نفهمیدم ولی الان که هر ساله عیدم با شهداست و غروب شلمچه رو می بینم پشت فنس ها هنوز دنبالت می گردم      

   به امید روزی که.....

 قاب عکسم کنار قاب عکست تو این دنیا

 و خودم تو اون دنیا پیش خودت

باشم.  


+ نوشته شـــده در دوشنبه 90/2/26ساعــت 10:13 عصر تــوسط شهید حسین جلالی | نظر